جهانِ جهانیشده امروزه نیازِ هر چه بیشتر به مدارای فرهنگی میان ملتها و فرهنگهای گوناگون را برجستهتر ساخته است. یکی از مدلهای نوین برای تحقق بخشیدن به این آرمان، مدلی است که توانمندی فرهنگی افراد را متاثر از برخورداری نوع خاصی از هوش میداند با عنوان هوش فرهنگی. هوش فرهنگی مفهومی نسبتاً جدید در دانش اجتماعی است، هوش فرهنگی عبارت است از قابلیت شناخت و عکسالعمل مناسب در برابر فرهنگهای متفاوت. به واقع هوش فرهنگی یک توانایی است و از این رو میتوان آن را به افراد یاد داد و به اصطلاح آنها را در این زمینه توانمند ساخت. بیتردید توانمندسازی افراد در این زمینه در سنین کمتر نتیجه بهتری در پی خواهد داشت و احتمال توفیق بیشتری را میتوان برای آن در نظر گرفت. در اینجا این سؤال مطرح میشود که آیا اسلام به عنوان یک دین مترقی به این مساله توجه داشته است؟ با مراجعه به منابع دینی میتوان دید که چنین توجه و تاکیدی به مقوله هوش فرهنگی سابقه قابل توجهی در سنت دینی دارد، از این رو برگرفتن مؤلفههای هوش فرهنگی و الگوبرداری از سیره و سخن پیشوایان دینی برای این مقصود، میتواند نقشه راهی برای تعامل بیشتر میان فرهنگهای گوناگون ترسیم کند، الگویی که غالبا مورد غفلت واقع شده و توجه کافی به آن مبذول نشده است.
چگونه بنیان خانواده و سپس جامعه اسلامی تحکیم شود تا از هجوم فرهنگهای منحرف و چالشهای پیش رو مصون بماند؟ پاسخ به پرسش مذکور که هدف اصلی مقاله است در چهار آموزه مکتب اسلام یافت میشود.
اول؛ معرفت و تربیت اعضای تشکیل دهنده خانواده است که دین اسلام ناب بدون معرفت صحیح و کامل، جامه عمل نمیپوشد.
دوم؛ رابطه صحیح و کافی جنسی بین دو رکن اصلی خانواده یعنی زوجین است که بدون آن در عمل، خانواده با چالش و مشکل مواجه میشود.
سوم؛ رابطه صحیح و دقیق اقتصادی در خانواده است که علاوه بر زوجین فرزندان در حال رشد نیز باید جایگاه خود را در روابط اقتصادی بدانند و خود را برای ساختن خانواده جدید و جایگیری در جامعه آماده سازند.
چهارم؛ رابطه مقامی بین زوجین و فرزندان است که قوام خانواده بدان بستگی دارد و رعایت ولایت شوهر در پذیرش تصمیم نهایی و در امر اختلافی موجب وحدت رویه و تحکیم بنیان خانواده میشود. در عین پذیرش قدرت پدر در خانواده مسئولیت نیز متوجه او میگردد و حریم و نتایج عملکردها و مدیریت خانواده طی سالهای زندگی مشترک معلوم میشود.
روش تحقیق در این مقاله کتابخانهای است اما از تجارب میدانی نیز استفاده شده است.
وجود انسان همچون وجود سایر موجودات، غایتمند است. غایت وجود انسان، بر نوع جهان شناختی و انسان شناختی انسان مبتنی است. براساس جهانبینی دینی، غایت انسان، وصول به حد کمال نهایی و همان مقام قرب به حق است. اما انسانِ دارای وجود دوساحتیِ جسمانی و روحانی، باید در همین عالم طبیعت، خود را رشد و تعالی دهد تا به کمال نهایی خود برسد. حال تأثیر خانواده در رسیدن انسان به کمال حقیقی چیست؟ هدف از این نوشتار بررسی نقش خانواده در وصول انسان به کمال خود است که به شیوه مروری و تحلیل مفاهیم کلیدی انجام گرفته است. یکی از عوامل تأثیرگذار در رشد انسان، خانواده است. با تأمل در فلسفه تشکیل خانواده و تأکید دین اسلام برآن بهعنوان کمالی برای انسان و عامل بازدارنده گناه و مسیر رشد و ترقی بهسوی حق تعالی، میتوان به نقش مؤثر خانواده در وصول انسان به غایت خود پی برد. خانواده هم بر مبنای تفکر دینی و هم توجه به اخلاقیات و تعلیم و تربیت اسلامی و همچنین با تحکیم پایه های اعتقادی به اصول دین و عمل به احکام شرعی می تواند باعث تکامل افراد خانواده شود.
خانواده به عنوان یکی از مهمترین دغدغهها، ذهن متفکران زیادی را در حوزههای مختلف علمی به خود مشغول نموده است. خانواده مهمترین کانون بشری، عنصر اساسی در تشکیل، پیشرفت و موقعیت یک جامعه و ملت است، لذا سعادت هر جامعه منوط به نیک بختی خانوادههای آن جامعه است، بنابراین، باید هرچه بیشتر در جهت نیل به سعادتمندی آن کوشید. دستیابی به این مهم تنها از طریق تحکیم خانواده امکانپذیر است. تحکیم خانوداده محصول عوامل مختلف است که یکی از این عوامل ناظر به دیدگاههای انسان شناختی است، زیرا اگر آدمی به شناخت کامل و جامع خود برسد و از وظایف و اهداف انسانی خود آگاهی داشته باشد، بسیاری از مشکلات در رابطه با خود او و ارتباطهای او بهوجود نمیآید و یا دست کم برطرف میشود، مقاله حاضر به تحکیم خانواده با توجه به مبانی انسان شناختی فلسفی میپردازد، و تلاش می کند تا پاسخ و تببینی در مورد نقش عامل انسان شناختی در تحکیم خانواده را ارایه نماید. تاکید این پژوهش این است که با تکیه بر انسانشناسی فلسفی که از ساحت های وجودی خاصی سخن می گوید در بیان روابط اجتماعی، اهداف و بقاء اجتماعی انسان و در دیدی جزئیتر تحکیم خانواده را تحلیل نماید. این پژوهش ابتداً به معناشناسی، مفاهیم، خانواده، تحکیم خانواده و انسان شناختی میپردازد و بعد از آن با روش توصیفی تحلیلی به تأثیر دیدگاههای انسان شناختی با نظر به اندیشه ابنسینا در تحکیم خانواده میپردازد و مؤلفههای مرتبط با آن را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد.
قرآن کریم بهعنوان معجزه علمی جاودان برای هدایت بشر، برای خانواده اهمیت فراوانی قائل است و آن را سنگ بنای مهم حیات اجتماعی و کانون اخلاقی جامعه میشناسد. از اینرو، برای ضابطهمند شدن این نظام و نهایتا نظم یافتن جوامع بشری، توصیهها، دستورالعملها و قوانین ویژهای را در مجرای زبان مفهومسازی میکند. پژوهش حاضر با هدف بررسی کاربرد رویکرد سبکشناسی لایهای در کشف آموزههای تربیتی نظام خانواده در آیات نورانی قرآن مجید انجام شده است. سوال اساسی پژوهش این است که قرآن کریم در تبیین اندیشههای تربیتی خانواده از کدامیک از تمهیدات و اختیارات زبانی سود جسته است؟ بررسیها نشان داد که متن بیبدیل قرآن، ترکیب و ساختار زبانی و آرایههای ادبی محض نیست بلکه در این کلام آسمانی، علاوه بر عالیترین مفاهیم حقیقی اخلاقی، ژرفترین آموزههای تربیتی نظام خانواده در لایههای مختلف زبانی به کمک اختیارات زبانی مانند واجآرایی، جایگزینی واژگانی، ذکر و حذف، تقدیم و تاخیر، استعاره و غیره مفهومسازی شده است. گفتنی است این پژوهش، به لحاظ راهبردی توصیفی- تحلیلی بهشمار میرود و به لحاظ راهکاری و روش جمعآوری اطلاعات، کتابخانهای محسوب میشود.
حیات طیبه برخاسته از مرتبه بالای روح انسانی است. انسان مؤمن در سیر متعالی و تعالی معنوی خویش که تولدی بعد از تولد مییابد، به افاضه الهی از دل ایمانش مؤید به روحی میشود که حیات طیبه ثمره آن است. اگر حیات طیبه حیاتی جدید و برتر از حیات معمولی و منشأ آثاری بس ارزشمند برای انسان مؤمن است، در حقیقت مؤمن حائز مرتبه جدیدی از روح شده که از پرتو آن روح، این حیات و آثارش پدیدار شده است. البته این مرتبه فائقه روح که استعداد ویژهای بوده و اکنون فعلیت یافته است، ظهور و شکوفاییاش را از ایمان و عمل صالح میگیرد. سعی این پژوهش بر این است که ویژگیهای حیات طیبه راکه جامع خیر دنیا و آخرت و سرشار از آرامش هست را بیان دارد، مقاله حاضر به روش کتابخانهای و شیوهای تحلیلی-توصیفی سامان یافته است که در صدد پاسخگویی به این سوالات است که: حیات طیبه چیست؟ و ویژگیهای آن در قرآن و روایات چه میباشد؟ راههای دستیابی به حیات طیبه چه میباشد؟ در پایان به این نتیجه خواهیم رسید که حیات طیبه در حقیقت پیدایش حیاتی جدید و فوق حیات معمولی و ظاهری است؛ حیاتی برخوردار از نورانیت و ایمان و احسان به خلق، تعامل با دیگران، حیاتی سرشار از معنویت همراه با قناعت و پرهیز از افراط و تفریط ؛ حیاتی به دور از غفلت، سهو و نسیان و توجه به ابعاد مادی و معنوی در زندگی اسلامی که هدف آن رستگاری و فلاح و نجاح است.
خداوند سبحان به غیر از زندگی دنیوی، زندگی دیگری را برای انسان مطرح میکند که نتیجه آن کمال وجود آدمی و تحقق بخشیدن اغراض روحی و معنوی انسان است.
بیتردید عصر حاضر مولفههای جهانشناختی و انسانشناختی نوینی ارائه نموده است و انسان معاصر را با چالشهای جدی در حوزه معرفت شناسی و خودشناسی مواجه نموده و آسیبهای متعدد و اثرگذاری را در روابط با انسانهای دیگر به ویژه در حوزه خانواده پدید آورده است. از آنجا که رویکرد انسان در عواطف و احساسات و رفتارهای وی، تأثیر فراوان دارد و شخصیت انسانی نیز در سه حوزه بینش، گرایش و روش زندگی وی شکل مییابد و خانواده هر فرد بطور مستقیم بدان تثبیت یا تزلزل مییابد، این نوشتار تلاش دارد تا به عناصر و عوامل موثر در تحکیم خانواده از منظر قرآن کریم بپردازد.
انسان معاصر با نگاهی پیشینی به خود و مؤلفههای اثرگذار بر لذات و عواطف و تبلیغات شوم فضاهای آلوده، آسیبهای جدی را در حوزههای روانی و اجتماعی تجربه کرده و میکند. این نوشتار که به روش تحقیق تحلیلی ـ توصیفی انجام پذیرفته است، نشان داد که اصلاح نگرش به ازدواج و دادن بینش درست به نظام هستی و جهان آخرت و رعایت حریمهای الاهی و بشری در زندگی مشترک و رعایت اعتدال در عواطف و کنترل هیجانات و احساسات در بعد گرایش و گروش و نیز تلاش در جهت بکاربستن مهارتهای رفتاری لازم، در تحکیم پایههای خانواده بسیار موثر است. رعایت حیا و عفت و حفظ پوشش اسلامی و تعامل سازنده با همسر میتواند موجبات تعالی و استواری زندگی مشترک باشد. از آنجا که هر انسان در شکلگیری شخصیت خود تحت تدبیر و تاثیر اندیشه، عواطف و رفتارهای خویش است، عوامل تحکیم را در سه دسته فوق مورد ارزیابی و تحلیل قرار میگیرد.