شناخت ماهیت اِحکام و تشابه بهعنوان پدیده فراگیر در همه زبانها و قاعدهای زبانشناختی در فهم قرآن، نقش اساسی در هدایت قرآن و تقریب مذاهب اسلامی ایفا مینماید. مفسران شیعه «تشابه مطلق» آیات را انکار نمودهاند. هدف اساسی مقاله حاضر بررسی دلایل امکانناپذیری «تشابه مطلق» آیات است. این مطالعه با روش توصیفی، تحلیلی – سیستمی و بنیادین نگارش یافته است. دستآورد مقاله حاضر که مشتمل بر پنج دلیل نوآورانه است، کنکاش از دلایل یازدهگانه ذیل است: ناسازگاری تشابه مطلق آیات با «حکمت خداوند»، «هدایتگری قرآن»، «برخی از اوصاف قرآن همچون نور بودن، مبین و تبیان بودن آن»، «بلاغت اعجازین قرآن»، «سنت و سیره راسخان در علم معصوم(ع) و غیر معصوم»، «قراین پیوسته آیه هفت سوره آلعمران»، «حجیت ظواهر قرآن»، «مفاد التزامی روایات»، «مدلولهای سری حروف مقطعه»، «زبان عرف خاص قرآن در القاء مقاصد الاهی»، «توصیه اکید خداوند به تدبر و ژرفاندیشی در قرآن».
در برخی آیات قرآن، هدایت و ضلالت بشر به خداوند نسبت داده شده است و از سوی دیگر، انسان دارای اراده و اختیار است و هدایت و ضلالت او بهدست خودش اتفاق می افتد. هدف این مقاله، بررسی این تناقض ظاهری و امکان جمع بین این دو نسبت است.
سوال اصلی این است که: نسبت دادن هدایت و ضلات هم به انسان و هم به خداوند سبحان چکونه قابل تبیین است؟ بحث هدایت و اضلال الاهی از آن جهت اهمیت دارد که شبهه معروف جبر در هدایت و ضلالت را حل میکند، چرا که ظاهر اضلال و هدایت الاهی این است که انسان اختیاری در گمراه شدن خود نداشته و خداوند افراد را مجبور به پیمودن راه درست یا نادرست مینماید.
این پژوهش از نوع تحلیل محتواست و با بررسی آیات و روایات مرتبط و مراجعه به منابع موجود و تفاسیر قرآن انجام شده است. یافته ها نشان می دهد که هدایت و اضلال الاهی دو نوع است: ابتدایی و جزایی؛ و هیچیک از این دو نوع منافاتی با اختیار انسان ندارد چرا که یا قابل استناد به خداوند نیست و یا اگر هست، اختیار انسان را سلب نمیکند. همچنین هدایت ابتدایی (به معنای نشان دادن راه کمال و سعادت به انسان) و هدایت جزایی ( به عنوان نتیجه بهره گیری اختیاری انسان از اسباب هدایت ابتدایی خداوند) و نیز اضلال جزایی ( به عنوان نتیجه سوء اختیار خود انسان)، در عین این که این سه قسم قابل استناد به خداوند است منافاتی هم با اختیار انسان ندارند. اما اضلال ابتدایی قابل استناد به خداوند نیست.
بعثت پیامبر اعظم(ص) از جمله رخدادهای بینظیر تاریخ بشر است. برخی را عقیده بر آن است که در عصر جدید با پیشرفتهای شگفتانگیزش، بعثت پیامبر اسلام(ص) و پیامهای آن جایگاهی ندارد. هدف این نوشتار، بازخوانی شاخصهای شناختی عصر بعثت و بازشناسی آنها در دنیای معاصر است. این مطالعه از نوع مطالعه بنیادی و تحلیل محتواست که با مراجعه به منابع مرتبط بهویژه نهجالبلاغه و تحلیل آنها انجام شده است. مولفههای عصر بعثت در سه حیطه: شناختی (معرفتی)، عاطفی و رفتاری قابل مطالعه است. در این مقاله تنها شاخصهای معرفتی مورد بررسی قرار گرفته است. سؤال اصلی تحقیق این است که: مولفههای شناختی عصر بعثت، برپایه نهجالبلاغه کدامند؟
یافتههای پژوهش نشان میدهد جاهلیت و بعثت، دو جریان مستمر است و بریده شدن انسان از تعالیم آسمانی، بهعنوان شاخص اصلی و بنیادی در حیطه شناختی عصر بعثت، بر اندیشه و رفتار بشر امروز نیزحاکم است، به همین دلیل نیاز انسان معاصر به پیامهای بنیادین بعثت بیش از گذشته احساس میشود.
معناشناسی یکی از بهترین روشهای برای بررسی متون میباشد. مقاله حاضر درصدد تبیین سیمای کلی فرشتگان با رویکردی معناشناسانه است. در این جستار که با استفاده از روش معناشناسی واژههای قرآنی صورتگرفته، پس از تبیین مفهوم و ماهیت واژه ملائکه در لغت و نظر مفسران، کاربرد قرآنی این واژه و همچنین واژههای همنشین و جانشین آن بررسی شده است. سپس با استفاده از قاعده سیاق و دقت در مقتضای آیات، چگونگی کاربرد آن در سرتاسر قرآن کریم تبیین گردیده است.
یافتهها نشان میدهد كه این واژه در كاربرد وحیانی بر محور جانشینی با واژههایی رسل، مُدَبِّراتِ أَمْرا و ... و بر محور همنشینی با واژگان روح، رسول و ... در یك حوزه معنایی قرار میگیرند. یكی از نتایج مهم این بررسی، آشكار شدن پیوند معنایی عمیقِ این واژه با سایر واژههای همحوزه در قرآن است.
در فرهنگ اسلامی انگاره اعجاز قرآن، ابتدا در محافل کلامی شکل گرفت و سپس وارد حوزه مباحث علوم قرآنی شد. از این رو در طول سدههای اسلامی عالمان این دو حوزه به بحث و بررسی در اعجاز قرآن پرداخته و کتب متعددی را درباره ابعاد مسئله اعجاز قرآن به رشته تحریر درآوردهاند.
هدف این نوشتار مروری بر سیر تاریخی تدوین این کتب و تبیین فراز و فرودهای سیر این تدوین است. در اهمیت و ضرورت بررسی سیر تاریخی تدوین کتب اعجاز، همین بس که، انجام هر گونه تحقیق و پژوهشی در حوزه اعجاز قرآن مترتب بر شناخت و آگاهی کامل از سیر تاریخی و نقاط عطف و شناخت منابع مهم و اثرگذار در این حوزه است. این پژوهش با رویکرد توصیفی_ تحلیلی کوشیده سیر تدوین کتب را مورد بررسی قرار دهد. تالیف در باره اعجاز قرآن، به صورت علمی مدون در قرن سوم هجری به وقوع پیوست. تدوین کتب اعجاز در قرون چهار تا پنج به علت شرایط سیاسی و فرهنگی، بهوجود آمدن و رویارویی فرقههای مختلف و توانمندی دولت اسلامی، به اوج خود رسید. از قرن هفت به بعد با حمله مغولها و شرایط نابسامان، تدوین کتب به دوران افول و ایستایی خود رسید. در سدههای دهم تا سیزدهم، به علت رواج بحث درباره حجیت ظواهر کلام خدا و مسئله تحریف، تدوین کتب در باب اعجاز کاهش داشت. در تمام این دوران، گفتمان غالب، وجه اعجاز فصاحت و بلاغت قرآن بود. با شروع سده چهارده و با توجه به پیشرفت علوم در مغرب زمین رویکرد علمی اعجاز علمی گستردهتر شد.
قاعده احسان از قواعد فقهی حقوقی است که در ابواب مختلف فقه و مسائل گوناگون حقوقی مورد استفاده قرار میگیرد. این قاعده متضمن این حکم کلی است که: «هرگاه شخصی به قصد کمک و نیکوکاری در جهت دفع ضرر یا جلب منفعت غیر، اقدام کند و بر حسب اتفاق، عمل وی موجب ورود خسارت گردد، مسئول جبران خسارت نخواهد بود». از اینروی قاعده احسان همانند ید امانی بهعنوان یکی از مسقطات ضمان و مسئولیت مدنی مطرح شده است، البته درصورتیکه تفریط و تقصیر صورت نگرفته باشد. برای جلوگیری از ایجاد مسئولیت مدنی و سقوط ضمان قهری برای کسی که شرایط ضمان برای او فراهم شده باشد عواملی وجود دارد که از آنها به مسقطات ضمان قهری تعبیر میگردد. یکی از مسقطات ضمان قهری احسان است؛ بدینمعنا که هرگاه کسی به انگیزه خدمت و احسان به دیگران باعث ایجاد ضرر به آنها شود عمل او تعهدآور نیست، و از طرفی هم طبق قواعد اتلاف و تسبیب، هرگاه شخصی به صورت عمد یا غیر عمد، مستقیم یا غیر مستقیم باعث تلف شدن شی یا مالی شود، ضامن است. پرسش این است که در صورت تعارض بین قاعده احسان با قواعد اتلاف و تسبیب، کدام یک از این قواعد یاد شده در صدور حکم، نافذ است؟ این نوشتار با اتکا بر آراء دو فقیه امامیه، میر فتاح مراغهای و محقق داماد، با روش توصیفی و تحلیلی در پی ارائه پاسخی روشن به پرسش تحقیق خواهد بود. بهنظر میرسد چنانچه هیچگونه ترجیحی در بین نباشد هر دو دلیل از اعتبار ساقط گشته و تساقط پیش میآید.