تحریف، عاملی است که اصالت و اعتبار هر کتاب و کلام معتبری را با آسیب همراه میکند. نسبت تحریف به قرآن مجید، خواسته و یا ناخواسته در همین راستاست. اگر مسئله تحریفناپذیری قرآن به اثبات نرسد، اعتبار قرآن به چالش کشیده میشود و هرگونه استناد به آن با مشکل اساسی روبهرو میگردد. دستهای از شبهات مربوط به تحریف، از سوی مستشرقان ازجمله آقای نولدکه آلمانی مطرح شده است.
این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی به دنبال پاسخ به این سؤال است که آیا کلمات و آیاتی از قرآن حذف و جابجا شده است یا خیر؟ شبهات مربوط به تحریف در این مقال، حدود چهار شبهه است. نولدکه و دیگر مستشرقان، با پیشفرضهای نادرست و با استناد به برخی از احادیث ضعیف و گاه جعلی که بیشتر در منابع نامعتبر اهل سنت یافت میشوند و همچنین برخی احادیث ضعیف که دستآویز غلات شیعه است و عدم درک تناسب و مفهوم برخی آیات قرآن و مطالب مستفاد از برخی منابع روایی، تفسیری و تاریخی، به طرح این آراء مبادرت ورزیدهاند. آراء و شبهات آنان، با استفاده از همان منابع و روش ایشان و ایضاح مفهوم حقیقی آیات، روایات و برخی اصطلاحات تخصصی، بررسی و مورد نقد جدی قرار گرفته است.
بداء از مباحث مهم الاهیاتی است که با مسئله دعا و نیایش ارتباط مستقیم دارد. بداء به معنای تغییر در اراده و حکم الاهی، مورد اتفاق و پذیرش امامیه و رد اهل تسنن است. فخر رازی در آثار خویش، بداء را انکار میکند. رد بداء مستلزم انکار نقشآفرینی دعا در سرنوشت انسان است. دیدگاه فخر درباره دعا که بیشتر متوجه بعد عبادی آن است مؤید این اعتقاد اوست. نگاه فخر به دعا بهمثابه امری عبادی است تا عاملی مؤثر برای تغییر سرنوشت انسان. مهمترین ادله فخر در رد بدا، به نحوه نگرش ایشان به دو مسئله الاهیاتی علم و اراده الاهی مرتبط است.
در این پژوهش با نقد و بررسی دیدگاه فخر در مسئله بداء و دعا، ارتباط میان بداء با مسئله دعا مورد تحلیل قرار گرفته است. از اینرو سؤال اصلی پژوهش این است که آیا رأی غالب ایشان درباره بداء با حقیقت دعا سازگار است یا خیر؟ نتیجه این بررسی نشان میدهد که بین نظریه بداء و دعا سازگاری کامل وجود دارد و تصور ناسازگاری ناشی از رویکرد خاص کلامی فخر رازی به بداء و دعا بوده است.
مراتب عصمت انبیاء، محل اختلاف بین علمای فرق اسلامی است. از اینرو در این نوشتار، این مسئله مورد بررسی قرار گرفته که آیا پیامبران(ع) به هنگام عمل به احکام شرعی و در امور عادی و زندگی شخصی از سهو و نسیان به دور و در امان بودهاند یا خیر؟ در این مسئله، علمای اسلامی بر سه دستهاند: الف. تمامی علمای اهل سنت که به استناد آیات و روایات متعدد موافق سهو النبی هستند؛ ب. معدودی از علمای شیعه که به استناد روایات سهو در تعداد رکعات نماز، موافق سهو النبی هستند؛ ج. اکثریت علمای شیعه که مخالف سهوالنبی هستند.
در این پژوهش، از مستندات مرتبط با آیات 68 انعام و 42 یوسف و روایات مربوط به سهو در تعداد رکعات نماز پیامبر(ص) مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج بررسی نشان میدهد که آیات مورد استناد، هیچ دلالتی بر سهو و نسیان پیامبر اکرم(ص) ندارند. ظاهر روایات امامیه علیرغم اعتبار به لحاظ سندی، به لحاظ دلالتی با ادله محکم عقلی و نقلی در تعارض بوده و حمل بر تقیه میشوند. روایات اهل سنت نیز علاوه بر داشتن ارسال سند در موارد متعدد، از اشکالات محتوایی زیادی برخوردارند؛ بنابراین این روایات نیز توان اثبات سهوالنبی را ندارند.
ملاصدرا بهعنوان یکی از حکیمان متأله در سنت فلسفه اسلامی و پلانتینگا بهعنوان فیلسوفی خداباور در ساحت تفکر فلسفه غربی، هرکدام با مبانی و تئوریهای خاصی به تحقیق و تدقیق درباره مسئله شر پرداختهاند. ملاصدرا با استفاده از مبانی اصالت وجود و عدمی دانستن شرور، احسن بودن نظام خلقت و غلبه خیرات بر شرور، سعی کرده تا این مشکل را حل نماید. پلانتینگا نیز با دفاع مبتنی بر اختیار، اثبات میکند مسئله شرور با وجود خداوند در تناقض نیست. این دو متفکر علیرغم اعتقاد به اصل وجود خدا و قبول قدرت مطلق، خیریت محض و عالم مطلق بودن خداوند و اختیار انسان، در نهایت خلق شرور در عالم را پذیرفتهاند. در پژوهش حاضر تلاش شد تا با استفاده از آیات قرآن کریم و روایات معصومین، راه حلهای جدیدی برای رفع معضل شر ارائه و با مهمترین راه حلهای دو فیلسوف مذکور مورد مقایسه قرار گیرد.
هرمنوتیک در حوزه معرفتشناسی بهعنوان روشی برای رسیدن به حقیقت الفاظ و عبارات، از جمله شیوههایی است که در قرن اخیر از جانب بسیاری از صاحبنظران غربی مورد توجه قرار گرفته است. در این شیوه تلاش شده است با تکیه بر برخی اصول و مبانی خاص و با پیگیری معناشناسانه الفاظ و مفاهیم، به حقیقت مدنظر گوینده دست یابند. متناسب با این شیوه غربی، در عالم اسلام متفکران مسلمان، از مفهومی به نام تأویل سخن به میان آوردهاند.
ملاصدرا بهعنوان یکی از متفکران اصیل اسلامی در بحث تأویل، معتقد است که با ریشهیابی دقیق الفاظ در عوالم سهگانه و با روشهای عرفانی، فلسفی و کلامی به معنای ملکوتی آنها رسیده و بسیاری از مشکلات و اختلافات را در باب متشابهات قرآنی از این طریق پاسخ داده است. این جستار بر آن است که با روش توصیفی- تحلیلی، پس از بررسی معنای هرمنوتیک و نسبت معنایی آن با تأویل، روش خاص ملاصدرا در تفسیر آیات قرآن را مورد ارزیابی قرار دهد.
خانواده بهعنوان نخستین و مهمترین نهاد اجتماعی، بنیاد سعادت و شقاوت انسان است. این نهاد، حداقل از دو رکن زن و مرد تشکیل میگردد که در رابطه و تعامل با یکدیگرند. در دین مبین اسلام، روابط حاکم در خانواده بر اساس اصول انسانشناسانهای تعریف شده است که رعایت این اصول در سعادت اعضای آن مؤثر است. پژوهش حاضر، در پی پاسخ به این سؤال است که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان اصول انسانشناسانه مرتبط با بحث خانواده را چگونه تبیین میکند؟
این تحقیق به روش توصیفی- تبیینی انجام شده است؛ از این رو با جستجو در کتابخانهها و مطالعه و بررسی متون دینی و پژوهشهای همسو و ...، این نتیجه حاصل شد که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، حیات اجتماعی انسان، نیاز به شریعت الاهی، ریشه شناسی ازدواج و مبانی تربیتی انسان را بهعنوان اصول انسانشناسانه مرتبط با خانواده میداند.