اعضای هیات تحریریه راهنمای نگارش مقاله

دوره 10 ، شماره 19 - (پاییز و زمستان 1401 )

پس از قرآن، احادیث پیامبر اعظم (ص) و امامان شیعه (عل) چراغ هدایت بشریت بوده‌اند. حدیث، مانند قرآن دارای ابعاد گوناگون و جنبه‌های متعدد است و محکم و متشابه، مطلق و مقید و عام و خاص و ... دارد که تمامی این جنبه­ها در سه حوزه شرح‌الحدیث، نقدالحدیث و حل اختلاف اخبار بررسی می­شود. در طول تاریخ شارحان حدیث از روش‌های مختلفی برای شرح احادیث استفاده کرده که مهم‌ترین آن‌ها بهره‌گیری از آیات قرآن کریم است. در این میان امام خمینی(ره) به‌عنوان فقیه جامع علوم فقه، اصول، عرفان، فلسفه و حدیث، چنین نگاهی را در آثار مکتوب خود به یادگار گذاشته­اند. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و شیوه کتابخانه‌ای، به بررسی روش امام خمینی(ره) در شرح روایات با بهره­گیری از آیات قرآن کریم در کتاب شرح چهل حدیث پرداخته­ است. بیان اندیشه‌های قرآن‌شناختی امام خمینی(ره) با تمرکز بر مسئله فهم قرآن از نگاه امام و ترسیم ابعاد مختلف آن از اهداف اساسی این پژوهش است. روش امام خمینی(ره) در بهره‌گیری از آیات قرآن در شرح روایات، چراغ روشنی فرا راه نویسندگان، اندیشمندان دینی و حدیث­پژوهان است. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد، مجموع آیاتی که در شرح روایات چهل حدیث به کار رفته است، در حدود 140 آیه است که بعضی تکراری است. در این میان، 76 آیه برای استشهاد به قرآن، تعداد 30 آیه جهت استدلال به قرآن، 6 آیه به‌عنوان نمونه و تمثیل و 5 آیه برای بیان مصداق استفاده شده که تفصیل هر یک از این موارد در متن مقاله بیان شده است.

 



مدبّر حقیقی جهان، فقط خداوند بزرگ است و هیچ موجودی بدونِ امر و فرمان خدا عمل نمی‌کند. این در حالیست که در آیات متعدد قرآن‌کریم، از وظایف و نقش ملائکه در تدبیر امور انسان سخن گفته است. هدف این مقاله بررسی نقش ملائکه در تدبیر عالم از منظر آیت‌الله جوادی آملی است. پرسش اصلی این پژوهش این است که حقیقت وجودی ملائکه چیست و چه نقشی در تدبیر امور انسان دارد؟

روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. این پژوهش با تکیه بر آرای علامه جوادی ‌آملی، در صدد این است که از حقیقت وجودی ملائکه و چگونگی نقش‌آفرینی آن‌ها در تدبیر امور انسان از منظر قرآن‌کریم، تصویر روشنی ارائه دهد. یافته‌های پژوهش حاکی از آن است که ملائکه موجودات مجرد و معصوم و مکلّف به تکالیف الهی‌اند. هم‌چنین آن‌ها حاملان عرش و تسبیح‌کنندگان پیرامون عرش الاهی هستند که خداوند وظایف و مسؤلیت‌هایی را برای آن‌ها در دنیا و آخرت قرار داده‌ است. از جمله این مسئولیت‌ها عبارتند از ابلاغ وحی، ثبت و ضبط اعمال انسان، امداد غیبی، تدبیر امور بندگان، بشارت دادن فرشتگان بر انسان محتضر، قبض روح، شفاعت کردن ملائکه در عالم آخرت و تحیّت و سلام فرشتگان بر مؤمنان.

 



یكی از مبانی كلامی مطرح در میان مفسران مسلمان، مسئله عصمت پیامبران است. ظاهر متشابه برخی آیات قرآن كریم با این مبنا، ناسازگار می‌نمایاند. ازجمله مهم‌ترین این آیات، آیاتی است كه واژه‌ «ظلم» و غفران آن را درباره برخی پیامبران مطرح می‌کنند. سؤال اصلی این است كه با توجه به مبنای عصمت، چه راهكار تفسیری و تأویلی برای تبیین و رفع تشابه این گونه آیات وجود دارد؟ و این تفسیر و تأویل، چگونه در ترجمه آیات، قابل بازنمایی است؟

اکثر ترجمه‌های قرآن بدون توجه به تفسیر و تأویل و تنها بر اساس معنای اصطلاحی واژگان، به ترجمه این دست آیات اقدام کرده‌اند كه در بیشتر موارد، علاوه بر عدم موفقیت در رفع تشابه آیه، بر تشابه آن نیز افزوده‌اند.

این آیات درباره سه پیامبر بزرگ خدا یعنی حضرت آدم (ع)، حضرت موسی (ع) و حضرت یونس (ع) نیز مطرح است كه در این مقاله كوشش شده به‌روش تحلیلی- توصیفی، با عدول از مفهوم اصطلاحی «ظلم» و «غفران» و مراجعه به ریشه واژگان و نیز با توجه به فضای سیاق این آیات، ترجمه‌ای دقیق بر اساس رویكرد تفسیری منطبق با مبنای كلامی عصمت، ارائه شود. نتیجه حاصل از این پژوهش، آن است كه به‌نظر می‌رسد، یکی از مهم‌ترین راهکارها برای رفع تشابه آیات متشابه، رجوع به مفهوم لغوی واژگان باشد که در تفسیر و ترجمه صحیح آیات متشابه بسیار مؤثر خواهد بود.

 



فهم آینده‌پژوهانه را می‌توان به اجمال فهم قرآن مجید در خارج از بافت و زمان نزول تعریف کرد. این فهم و چگونگیِ شکل‌گیری آن در درون آدمی، از اهمیت به‌سزایی برخوردار می‌شود. فهم، بیشتر حالتی برون‌دینی دارد و مترداف با هرمنوتیک است. حال آن‌که تفسیر و یا تأویل، بیشتر حالتی درون‌دینی دارند و بر پایه پیش‌فرض‌های کلامی– الاهیاتی جلو می‌روند. هدف این مقاله بررسی نقش رویکردهای فهم متون، بر فهم متون وحیانی است. سوال اصلی تحقیق این است که نقش دیدگاه‌های مختلف فهم متون، بر فهم متون وحیانی از جمله قرآن کریم چیست؟

روش پژوهش، تحلیل محتوای متون مرتبط با مسئله تحقیق است. ابتدا نحله‌های فکری درخصوص فهم متون، در سه مقطع هرمنوتیک باستان، هرمنوتیک میانی و هرمنوتیک متأخر مورد بررسی قرار گرفته‌اند. اگرچه خاستگاه و دغدغه نحله‌های فکری گوناگون بر روی انجیل بوده است، اما می‌توان رگه‌هایی از شباهت‌ها میان برخی از فهم‌های آینده‌پژوهانه از قرآن مجید را با نحله هرمنوتیک باستان یافت که در آن متن هم‌چنان وزن قابل تأملی دارد. در هرمنوتیک میانه و با شکل‌گیری رنسانس و تغییراتی که در برداشت از انسان پدید آمده است، این انسان به ما هو انسان است که می‌باید آن‌چه مد نظر مؤلف است را بیرون کشد.

در هرمنوتیک فلسفی، انسان برپایه دغدغه‌ها، پیش‌فرض‌ها و پیش‌فهم‌هایی که دارد با متن وارد گفتگو می‌شود. از آن‌جا که ساحت وجودی انسان‌ها می‌تواند در طول زندگی تغییراتی کند، در عمل ‌باید گفت که یا نمی‌توان فهم آینده‌پژوهانه‌ای را از متن وحیانی متصور شد و یا آن‌که باید آن را در زمان حال تعریف کرد که از فردی به فرد دیگر و حتی در طول آن زمان برای آن شخص نیز متفاوت باشد. لذا فهم آینده‌پژوهانه از قرآن مجید، تابعی از زمان و شرایطی خواهد شد که انسان در آن قرار دارد و به‌نظر می‌رسد این شیوه از فهم، با جاودانگی معارف قرآن سازگار نیست.

 



یکی از مسائل و شبهاتی که به‌طور معمول در مورد هدایت و ضلالت انسان مطرح می‌شود، این است که انسان در هدایت و سرنوشت خود هیچ‌گونه اختیار و نقشی ندارد و خداوند متعال هرکس را بخواهد هدایت یا گمراه می‌کند. این شبهه که از ظاهر آیاتی از قرآن استفاده شده است، با قرائنی در خود این آیات و نیز آیات دیگری که از زاویه عوامل انسان‌شناختی به مفهوم هدایت و ضلالت توجه کرده‌اند، قابل دفع است. بر این اساس، هدف مقاله حاضر، تبیین عوامل انسان‌شناختی هدایت و ضلالت به‌منظور پاسخ به این شبهه که خداوند انسان را در مسیر هدایت و گمراهی مجبور کرده، خواهد بود. روش پژوهش حاضر، توصیفی- تحلیلی بر پایه آثار مرتبط با هدف مقاله است. طبق آیات قرآن، ایمان، رضایت خداوند، جهاد و توبه از عوامل انسان‌شناختی هدایت و کفر، ظلم، فسق و دروغ به‌عنوان عوامل انسان‌شناختی ضلالتند. بر اساس این نوع آیات، با آن‌که عوامل دیگری نظیر اراده خداوند در هدایت و ضلالت انسان دخالت دارند، ولی تحقق نهایی این دو امر، در گرو اراده خود اوست. بر این اساس، انسان از ابتدا با اختیار خودش، یکی از عوامل هدایت یا گمراهی مثل ایمان یا کفر را برمی­گزیند و آن‌گاه، بقیه مراتب هدایت و گمراهی‌اش، متأثر از همان عوامل، تحقق می­یابد. بنابراین، هدایت و ضلالت نهایی انسان، متأثر از اراده خود اوست و نقش عوامل دیگر مثل اراده خداوند، به‌معنای زمینه‌چینی برای هدایت و ضلالت انسان است.

 



توحید افعالی یکی از شاخه‌های توحید نظری است که توحید در خالقیت، ربوبیت، رازقیت، حاکمیت و مالکیت، شعب آن شمرده می‌شوند. از آن‌جایی که هر کدام از این شعب، به‌خصوص توحید در خالقیت با اختیار انسان مرتبط است، در تبیین رابطه توحید افعالی با اختیار انسان، اشاعره با استناد به آیات دال بر عمومیت افعال خداوند، انسان را موجودی مختار نمی‌دانند. معتزله توحید افعالی را می‌پذیرند، اما افعال اختیاری انسان را از فعل خدا نمی‌دانند و فقط به خود انسان نسبت می‌دهند. شیعیان امامیه به تبعیت از اهل بیت (عل) هر دو دیدگاه را نادرست می‌دانند و به‌دیدگاه سومی بنام امر بین‌الامرین قائلند که از تبعات منفی دو دیگاه دیگر مبرا است.

 این نوشته در صدد تبیین رابطه توحید افعالی با اختیار انسان با تاکید بر نظریه امر بین‌الامرین و با تکیه بر منابع کتابخانه‌ای و شیوه تفسیری قرآن به قرآن و استفاده از تفسیر روایی به روش توصیفی- تحلیلی در راستای ارایه تبیینی معقول از ارتباط توحید افعالی با افعال اختیاری انسان است، بدون این‌که جبر و یا تفویض پیش بیاید.

یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که با تکیه بر قاعده فاعل تسبیبى و فاعل مباشرى یا فاعل قریب و فاعل بعید (علت‌های طولی)، قاعده ترتب ایجاد بر وجود، قاعده عینیت هستى امكانى با ربط به مبدأ اعلى، قاعده مظهریت هستی امکانی از خالق، به‌صورت منطقی رابطه توحید افعالی به نحو عام با افعال انسان بدون افتادن در دام جبر یا تفویض قابل تبیین است.

 




چکیده صفحات : 139 - 155

 قرآن به‌عنوان آخرین و کامل‌ترین کتاب آسمانی واجد مؤلفه‌ها و الگوهای دقیق و جامع فرهنگی برای تربیت و هدایت انسان‌ها است. این تحقیق، مؤلفه‌ها و الگوهای فرهنگی قرآن را مورد احصاء و بررسی قرار داده است. نگارنده از روش تحقیق کتابخانه‌ای و توصیفی برای تشریح بحث، بهره گرفته است. یافته‌ها حاکی از آن است که این مؤلفه‌ها در سه حوزه باورها، ارزش‌ها و رفتار قرار دارد. باورهای اساسی، ایمان به مبدأ و معاد، رسالت انبیاء، کتب آسمانی، ملائکه و غیب است. ارزش‌ها در چهار محور اخلاق، تعلیم و تربیت، عدالت و جهاد قرار دارد و در حوزه رفتار، تکالیف واجب شرعی محوریت دارد. هم‌چنین الگوهای فرهنگی در منطق قرآنی، پیامبران اولوالعزم (عل) (رسول اکرم(ص)، نوح(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع)) معرفی شده‌ و وجوه الگوبودن آنان تقریر و تبیین شده است. بی‌تردید احصاء این مؤلفه‌ها و الگوها، ضمن آن‌که قابلیت‌های متعدد و خصوصیات منحصر به فرد فرهنگ اسلامی، اصالت و حقیقی بودن، قابلیت تمدن‌سازی، برتری این فرهنگ بر سایر فرهنگ‌ها، انطباق آن با همه نیازهای بشری و نیل انسان‌ها به سعادت واقعی در همه ابعاد را به تصویر می‌کشد، می‌تواند به‌عنوان الگویی اصیل و واقعی به دیگر مکاتب نیز معرفی شود.

 



موسسه پیامبر اعظم (ص) ساری
دکتر سید علی هاشمی
دکتر علی اصغر زکوی
سعید قاسمی طوسی
2383-1081


مقالات انتشار داده شده