با وجود پیشرفت علم بشری در حوزه سلامت روان، بهنظر میآید که انسان معاصر از بسیاری اختلالات روحی و روانی از قبیل اضطرابها، افسردگیها و بیمعنایی زندگی رهایی نیافته است. يكى از کارکردهای مهم اديان الاهى ايجاد و تضمين سلامت روانی است. بررسی متون اسلامی بیانگر آن است که سلامت روان در آموزههای اسلامی از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف از نوشتار حاضر، پاسخ دادن به این پرسش است که مبانی کلامی و اصول حفظ و ارتقای سلامت روان بر اساس آموزههای وحیانی اسلام کدام است؟ از مطالعه در آیات چنین مستفاد میشود که ار تقای سلامت روان مبتنی بر مبانی خاصی استوار هست. ویژگیهای چون دو بُعدی بودن انسان، توجه به بُعد فطری انسان، نگرش توحیدی به ارتقای سلامت، وجودشناسی و ارزششناسی بیماری و نیز قانونمندی عالم طبیعت از مهمترین مبانی قرآنی ارتقای سلامت روان است. چنین نگرشی به سلامت روان در آموزههای قرآنی، اصول و راهبردهای ویژهای از قبیل عدم افساد در طبیعت، مراقبت از جسم، ارتباط با خدا و نیز احسان به دیگران را به دنبال دارد.
شناخت تلاشهاي انديشمندان در رشتههای مختلف، نقش بهسزایی در رشد، شکوفايي و کشف مسائل نو در آن علوم ایفا میکند. یکی از اندیشمندان مسلمان که تاثیرات مهمی در عصرش ایفا نمود، ملامحمدکاظم هزارجریبی استرآبادی است. وی از فعالترین دانشمندان در عرصۀ تألیف و نگارش در موضوعهای متنوع دینی بهویژه در علوم اعتقادی در اواخر دوره زند و اوایل قاجار است. این نوشتار با استفاده از منابع کتابخانهای و مراجعه به نسخ خطی متعدد با روش توصیفی - تحلیلی به کیفیّت استدلال و استشهاد ملاهزارجریبی بر گزارههای دینی و چگونگی پاسخ به شبهات خواهد پرداخت. بر اساس یافتههای این پژوهش ایشان کوشید تا در فعالیتهای علمی خود با توجه به وابستگی، عشق و ارادت به ائمه معصومان(علیهم السلام) به مطالعههای پُردامنه و عمیق در گزارههای دینی پرداخته و بر آن بود تا با نگارشی روان، به هجمههای مخالفان پاسخ دهد. روشهایی که وی در استدلال، استشهاد و دفاع از گزارههای دینی انجام میداد که مهمترین آنها عبارتند از: استناد به برخی روایات مرتبط، استناد به ادعیه و زیارات، استناد به آراء مجتهدان، اعتماد بر نقلهای تاریخی و مسموعات. نقدهایی به شیوه استدلالورزی هزارجریبی وارد است؛ همچون تأویل نکردن عبارات عرفا و شعرا و جمود بر ظاهر سخنان آنها، استفاده نکردن از قیاس شعری در قانع کردن خوانندگان، استفاده از شیوه غیرعلمیِ دشنام و ناسزاگویی نسبت به مخالفان.
قرآن کریم از یک سو پیروانش را به خودشناسی فراخوانده و از سوی دیگر خروجی ایمان و عمل صالح را حیات طیبه معرفی فرموده است. هدف این پژوهش، بررسی نقش خودشناسی و حیات طیبه در معنابخشی به زندگی است. بنابراین، پرسش اصلی پژوهش این است که: از دیدگاه علامه طباطبایی، و با تاکید بر تفسیر المیزان، خودشناسی و حیات طیبه چه نقشی در معنابخشی به زندگی ایفا میکنند.
از آنجا که معنای زندگی در سنت اسلامی بر پایه قرب به خدا تعریف میشود، در این پژوهش با نگاهی کارکردگرایانه، به تحلیل خودشناسی و اثر آن بر معنای زندگی پرداخته شده است. بررسیها نشان داد که خودشناسی آثاری را در پی خواهد داشت و این آثار عبارتند از: آگاهی بر نقایص نفس، تهذیب و اصلاح نفس، مواظبت بر نفس، رهایی از زندگی انفعالی، عالم را در محضر خدا دیدن، رسیدن به خدا و فنا، این خودآگاهی میتواند به حیات طیبه منتهی شود که نتیجه آن همراهی ایمان و عمل صالح، تقارن حیات دنیوی با قناعت و رضای الاهی، همسویی با قانون الاهیِ طبیعت و عدم انحراف مؤمن از عدل و انصاف در زندگی است. خروجی این خودآگاهی و حیات طیبه وصول به مراتب پیشرفته قرب به خدا و معنادارشدن زندگی در همه ابعاد آن خواهد بود.
در هستیشناسی قرآنی، جهان منحصر به موجودات محسوس نیست. قرآن علاوه بر موجودات مادی، از موجوداتی نام میبرد كه ما توانایی درک حسی آنها را نداریم. دستهای از این موجودات ملائكه هستند. در قرآن کریم سخن صریحی درباره ماهیت و چیستی فرشتگان نیامده است. آنچه مسلم است این است که فرشتگان ماهیتی متفاوت با انسان و دیگر مخلوقات ذیشعور دارند. اما در چیستی ماهیت آنها، اختلاف نظر وجود دارد. صرف نظر از این اختلاف دیدگاه میتوان ماهیت این موجودات را با رویکردی دیگر از منظر انتساب مشتقات خلق و امر به آنها در آیات قرآن مورد بررسی قرار داد و با تکیه بر کاربردهای قرآنی به نتایج نوینی دست یافت. برداشت اولیه و متبادر از آیات قرآن، از هر دو وجهه خلقی و امری برای ملائکه حکایت میکند. خداوند در آیات متعدد از مخلوق بودن ملائکه و تعلق آنها به عالم خلق سخن میگوید. در عین حال آنها صورتی ملکوتی و از جنس امر الاهی نیز دارند. آیات قرآن بر تعلق ملائکه به عالم امر سخن می گویند. با عنایت به این دو، در این نوشتار، به بررسی آرای علامه طباطبایی در باب ماهیتشناسی ملائکه با روش تحلیل محتوا پرداخته شد. از نظر ایشان، ملائکه موجوداتی فرامادی هستند و به عالم خلق تعلق ندارند.
حیات دنیوی فرصتی است که فقط یک بار میتوان آن را تجربه کرد. بهنظر میرسد که سبک زندگی برخی افراد، در روابط فردی و اجتماعی، بر هیچ اصل ثابتی استوار نیست. فقدان عقلانیت در زندگی، بیماری فراگیری است که توجه به آن و بازشناسی زندگی عقلانی برآمده از تفکر فلسفی و تبیین شاخصهای آن میتواند نخستین گام، در تزریق عقلانیت در زندگی باشد. هدف این پژوهش بازشناسی اینگونه از زندگی و تبیین شاخصهای آن است. پرسش اصلی پژوهش این است که شاخص های زندگی عقلانی با الهام از تفکر فلسفی و آموزه های اسلامی چیست؟
این پژوهش از نوع مطالعه تحلیل محتواست. در راستای پاسخ به پرسش اصلی، در آغاز به مفهوم شناسی دو اصطلاح: زندگی و تفکر فلسفی پرداخته شد، آنگاه تحلیل مفهومی ویژگیهای تفکر فلسفی و بررسی منابع اسلامی نشان داد که زندگی عقلانی هشت شاخص دارد که عبارتند از: پرسشگری، حرکت از سطح به عمق، جستوجوگری، تحمل شنیدن حرف مخالف، مواجهه با پرسشهای بنیادین زندگی، حاکمیت عقل، جستوجوی فلسفه زندگی و زندگی فلسفی در پرتو فلسفه زندگی. بنابراین زندگی عقلانی یعنی زندگی به رنگ عقل، کشف فلسفه زندگی و زیستن بر پایه آن.
دعا یکی از زیباترین آموزههای قرآنی است که در تمام ادیان و فرهنگها، وسیلهای برای رهایی از گرفتاریها است و نقش بهسزایی در سلامت معنوی انسان دارد. از سویی در دهه اخیر، رفتارهای مذهبی بهعنوان مؤلفههای ارتقاء دهنده سلامت معنوی در اندیشه روانشناسان معاصر مورد مطالعه قرار گرفته است و پژوهشگران مختلف به دنبال شناسایی رفتارهایی برآمدهاند که بیشترین تأثیر را در مؤلفههای سلامت و بهزیستی معنوی داشتهاند. از آنجا که علامه طباطبایی از مفسران برجسته عصر حاضر است، پژوهش حاضر تلاش دارد تا به بررسی جایگاه دعا بر سلامت معنوی در حوزههای بینشی، عاطفی و رفتاری، با تکیه بر اندیشههای علامه به روش توصیفی - تحلیلی بپردازد. پژوهش حاضر نشان داد دعا در حوزههای مختلف سلامت معنوی انسان مؤثر است و با تأثیر بر گرایشهای عالی انسان، موجب تسکین اضطراب و جلوگیری از انحرافات اعتقادی و دستیابی بهسلامت معنوی گردیده؛ زمینهساز نیل به کمال خواهد بود.